Book Read Free

Mystery: Suspense: The Lazarus Phenomenon: : A Private Investigator Mystery Crime Thriller: (horror, thriller, science fiction, mystery, police, murder, ... (Marie Avalon Mystery Crime Series Book 1)

Page 89

by Josh Law


  شيطان هميشه به جزئيات است. چگونه گفتمان هاي مكرر جزئیات بر روی صفحه نمایش باز است! آنها باید بگویم آن جا موندم چون نگرانی خود را چنان مناسب نقش خود است. چون او فقط متعلق به یک ساعت مورد نياز است. دکتر بود و از اين رو مناسب است.

  به چشمان الكس ناگهان روشن شد.

  "دکتر و پدرم بود. آنها با يكديگر توطئه كرده اند! او تنها كسي است كه هر دو داشته اند و من به Nicky اگر او در مورد مخزن ژنها نيز معروف است، زيرا چنين كسي كه عبور از آن به ما رسيده است. او تنها والد ما!" سهم خود را در صندلی hopped الكس و مو سيخ ايستاده

  "Ach! بله، دو تا از آنها وجود دارد. اين يك نوع نردهءكشتىگذاره گذاشته بود. قدبلندتر بود. کنارش قدیمی تر و بزرگتر از آن، او را به دکتر چیزی شبیه 40." نيک خود را بر پيشانى مى ماليد.

  "بنظر من مثل پدرم." الكس بلعيده و دستهايش را تكان داد.

  " -"يك زن نيز نيک می کنیم که فرصت نکردم برای پایان این جمله است. Camaro نقره اى است كه در درختان مي آمدند. راننده در ضاثى نيم تاريك ياحد.

  در ماخ 1 ضمیمه مارپیچی در آغاز به شکل حلقه بزرکیست. سرهاي خود را درهم شكستند و خون بیرون پنجره اى شيميايى به تماشاى جنگ خروس رفتيم. بر اثر گرد و غبار، خواهند توانست او را ببيند. راننده، زيبا، با موهاي طلايي.

  پیچ حلقه دار عمودي نشستند، الكس به رغم جراحت است. باید بگویم كه او را تبديل به رنگ سفید/خاکستری شكر در وحشت است.

  "مامان...

  فصل 7:

  الكس با ضمانت شخصي را از ماشین بیرون و سرش.

  "الكس، صبر كن!" نيک كبوتر تيمش را از پشت او را گرفت و در اطراف شکم.

  "مامان!" الكس مصروعي بود. اجساد عزيزان خود به نحو روزافزون در اطرافش همه بدون هیچ توضیحی به غیر از جانب پزشک اطفالم و او ولى وينتيوجل پدر را تجربه كنند.

  "خوب، نگاه كن كه بزرگ شدم!" خانم زيبا اسپينه swaggered به راه خاكي است. ناله اش بلند شد و درخشان بود. مرلين مونرو را از ماشین گرفتم و آن را با احتیاط بسیار به دور است.

  "اوه، سلام. شما باید ارتش در فاحشه. آن كسى كه به اين حرامزاده كوچك زندگى است. خوب، تبریک میگویم. اين واقعا شگفت انگيز است. او را بهترين موضوع مورد آزمایش ما که تا به حال داشته اید. به غیر از من." به هر حال از خانم اسپينه تكانداد گوش به گوش.

  "شما از بیماری سرطان درگذشت. مثل 5 سال پیش!" رنه چهره blanched مى گفت اين بود. او را از ماشین بیرون قدم گذاشتم و ماشه را از کوچکی یک علاف پنهان در داخل کت او را در جرگه افرايش يافت.

  "آهای! تماشای کجا نقطه آن چیز! من در عين حال با وجوديكه بیش نیستم رفتن به گور رفت. نيكولا می تواند پیش آید." خانم اسپينه درخشيد يك لبخند / بخگ وعلح نيک و انفجار او را ببوسد.

  "خوب، بستگی دارد. اگر من چنين آزمايش بزرگ، سپس موضوع فقط به من و بگذار اين بچه ها راه بروم." نيک قدم است. او در پشت سر خود رهاني الكس را با جارو از بازوي او برازنده است.

  "به هیچ وجه!" نيک لامي الكس به شانه و پشت او را به عموم، در كنار او ايستاده است. لايه محافظ مي انداخت يك بازو به هنگامي كه مي كوشيد كه دوباره گام به گام است.

  "بله، من فکر می کنم که شما می دانید و هرج و مرج و Nicky اليعازر داشته اند. ما هم به هرحال فراخوانی کنیم. اين يك بيماري است كه همه بشريت در حال احتضار است كه كاملا به معناي نگه میدارد." خانم! او مدتها fluffed اسپينه موهاي طلايي و چشمان غلت خورد. او را در حال رقص به جايى كه مشتاق بود تا پایین.

  "پدر شما است، به غیر از زيباترين چيزى كه در زمين راه مى رفت، چیزی است که در خون خود ويژه است كه می تواند بدن را به ترفندي لفظي خود را مدتها پيش از آنكه مردم همه روزه کثافات احيا كند. ظاهرا اين نقص ژنتيك زيبا نيز می تواند معکوس تجزیه مواد در جسدهاى آدميان! آنها به شكل گاز ارائه خود را به صورت طاق adrenal استخراج كنم. پس از يك دوره سه ماهه، بدنم را در تجزية متوقف شده بود. امکانش هست بیشتر به اضافة انگيزه هاي برق گاز فرستاده شدن پاهایم و دستها و تحليلی بود، که در واقع به معکوس آغاز شد. در حالي كه جسم من مرده بود، شفاي بيماران، خود را از انحطاط است. وقتی تمام شد، دوباره شروع به جسدي را به من تزریق کرد با گروههاى تروريستى است. Resuscitation كوششهاي منظم اجرا کنند. بی پرده را احيا مي کنم!" او خنديد، به نام كوپيد پرتويي در او به چشم مي خورد.

  چه راهی برای داشتن ماجرا! حس کردم واقعا مجرم ارتش در حدود سه يا چهار شب با شما، مرلين مونرو ايستاده است. من واقعا او را دوست مي داشت، يكي از شما بدانم. پرسش واقعي وجود نداشته باشد که حالا هست؟ بنابراین، من از مردگان است. سپس او به من قول داد كه آن را اندك خواهد بود که ما حرامزاده كه خوك از گينه. در حالي كه الكس باز بشه، از خرمن superfood ماست. ما در كنار او تزریق کرد و کسانی که نتایج تست آن كار كردم. او نخست وزير بدهم ROTC آماده است. به علاوه، در دنباله رو پدرش به عنوان سرباز نهايي! يا بازيكن بسكتبال! یا هر چه که او خواست! او نخست (1696 خواهد بود كه از يك انسان در روي زمين است. هرچه باشد او شد و تا ابد خواهد بود. فقط اجازه بدهید ما الكس. ما او را به درد میآورد. ما خواهیم دید که او را جاودان است!" ولى وينتيوجل مادّی مفيدی انجام داده بود، او به طور روز افزونی نا مشخص كرده است. او غلت خورد سرش را روی گردنش، مجموعا آنهارا.

  "ببين، من متاسفم راجع به بسيارى از بدبختيها را در زندگی قبلی و این یکی است. من اصلا نمى دونستن اين ارتش بود كه ازدواج كنم و يا در اطراف او بدیمن است. آنچه به شما گفته ام که فقط به نظر میرسد که اين ايده زيبا، اما آشكارا اين توقيع را صاف كرد. اين دروغ را به تو گفته ام که آنها شما را به آنچه می خواهید بود." مرلين مونرو قدم و هفتمين پسرها با هر كدام از شانه هاي خود است.

  "شما که هر کدام از آنها را لمس دوباره هرگز".

  "تو نمی توانم بگويم. الكس مال من است".

  "بل�
�، خیر، دیگر نه. در كلورادو، الكس عمرم است." مرلين مونرو 1255 پسرها پشت رنه است.

  خانم در چهره آنها اسپينه خنديد.

  "كه ممكن است. سپس او را بگيرد. بخت بيرون آمدن اين بيشه ها".

  مرلين مونرو به اطراف نگاه كرد. يوصف به جنگل بود و به سرعت از آتش فقط تسریع شد. پيش از آنكه فكر مى كند كه در آن را بلعيد. براي هميشه رفته است.

  "اگر ما نتوانیم آنها را داشته اند، سپس هيچكس نمى خواهد بود. شما چطور پایه های شما را بپوشانید؟ شما چه طور میبینی دور لکه های خون را در جهان بدون اشك به قدر كافي به رختخواب خیس است؟ جواب اين است كه همه را با آن تمیز کنید." خانم آتش اسپينه balled دستهاي گره کرده بود. الكس خيره مادر در وحشت است. او كاملأ عوض شد، با مرگ، دفن و رستاخيز است. اما انجام آن را نمى دانم. هر نوآوری پزشکی حج كرده بودند كه او را آورده بود پشت ضربه نبوغ بوده است اما مجموعا يک آدمی است. او با احياي آنها، او را تغيير داد. از همه كسانی كه می توانند در برابر آنها، اين يكي بدتر بود.

  نيک ميسون انتظار شخصيتهاى مهم يسيارى الكس و ناگهان او را در چشمان او نگاه کنید.

  "من راجع به یک چیز عجیب غریبی انجام داد. احمقانه است و من نمى توانستم بار ديگر مي ميرند. اما برای من فرقی نمیکند. زندگي من شده است، اما به هرحال بر مال شما تازه آغاز شده است. می خواهم بدانم که آیا شما ارزش ندارد." او دست تو مهمونی کنار الكس. چشمانش توكل است. الكس در اعتراض به سرش را تكان داد. Nicky Avalon نتونستم پايين برگزار مي شود. حتي بهترين تقدير از تلاش موفق به این کار شد.

  او به جلو دويد و خانم اسپينه لامي به دور كمر است. او باز پرصى مىكردند او لگد زدن و جيغ به بام Camaro.

  "ارتش اسپينه Nicky فرياد مى زد!" در رأس ريه است. قطع درختان، طنين انداز است. همه در عرض يك كيلومتر شعاع اين كلمات را شنيد.

  "من شما را صدا كرد، ژيگول! همسر شما را دارم. حالا شما دارید تا یک انتخاب است. من نمیدانم که شما چه و چرا اين كار را انجام داد. شما در پايان اين همه، یا چیز دیگری است! اگر برای شما بیرون بیاید و به من رو مثل یک مرد، و سپس مراحل زیر را به من داد. من برم به مطبوعات و مقامات، هیچکس! من میخواهم که او هم با من بود. می خواستم از شما Frankensteins پیاده روی زمين است. من بشما نام فرانكشتاين و بعد از آن است. قورت دادن قرص، كه اگر به قدر كافي بزرگ شهوترانيهاي. من هستم و من اليعازر Durango طوفان برپا خواهد شد! آماده می شوند، چون اینجا من برو!".

  او با خانم اسپينه مسلح قوی در داخل Camaro گرفتند و به برقي است.

  فصل 8:

  این جنون بر او روزبه بود و ويرانه هاي روح او بود. الكس مراقب را به عنوان برادر خود به پاره اي از مرگ خاموش 530. او را از دست مي دهد و دوباره همه چيز در باره آن نمي توانست بكند. وي از جانب خداوند مي دانست و چه به خاطر او بود. او انتخاب شده بود.

  الكس اسپينه نداشته بود كه در زندگي خود انتخاب كرد. باید بگویم كه او هميشه قربانى شرايط است. با اين وصف امروز مراقب همه عمر خود را به بالا رفتن دود در اطراف او را بیدار شد آتش سوزی در درون خودش است. او از زنان روبرو شد.

  "دير شده است. ما نمی تونيم برگرديم." ماشین، بى اغا indicatively. مرلين مونرو فك پائين است. يوصف به ماخ 1 بود.

  "ما وقت زیادی نداریم. شما بچه ها بهتر است با دقت به من گوش كن." الكس بلعيده، دانستن اينكه چه نوع عكس العمل اين ترفندي است.

  "اين چيست؟ نه، گوش کن، الكس. من میخواهم شما قانونا مسئول شما!" رنه - ديكر جزى نمانده، در انگشت او.

  "من هستم!" مرلين مونرو حرفه اي آغاز شد. الكس برگزار می شود.

  "آن را نجات دهد، و هم تو. این نبرد نمی کنید و می توانید آن را آشكارا ببينيم. آنها مى خواهند مرا. من سیب زمینی داغ در اين بازى و میدانید. من خیلی خوب است و در نواختن را دور نگاه دارد. من مدتی است در اطراف جهان 2007 تمامی زندگی من است. دقیقا کاری که من میخواهم بکنم. من آن را بر عهده خواهد داشت. اين برادر و مادرم به آنجا، فهميدی؟ من واقعا نمیدانم که چه اتفاقی برای مراقبت از من را...

  "الكس، گوش کن، رفیق، هیچکس دیگری قراره بميرم ..." رنه كه صداى لرزان بود. او به سختی توانست حاوی اشک است.

  "کرده باشند نه! اين قطعا نخواهد کرد. سوگند به خدا، من هرگز دوباره دفن برادرم. شما باید به دردت پاهایم مرا متوقف می شود. این انتخاب من است. مسئوليت من است. بقيه اش به شما بچه ها. در اين نمايش بازي کنم چون من می توانم. اما فقط تا وقتی می تواند در محافل در حال اجرا است. همه اين ها را از اينجا بيرون بر کار تیمی است. داریم که این بیرون بکشید تا خاموش شود. ته انگيزه هاي آنان است. تا قبل از اين نيمتنه Durango در شعله هاي آتش مي رود." الكس سرى است. اين كار انجام شد. او ممکن است بميرد، اما، حداقل، باید بگویم چون مردن یک انتخاب خود برای یک بار. او سرش را تكان داد.

  "تو برای گمراه خواهم کرد بقیه ابديت اگر نمی شود." او با خنده مى انداختد كوچك است.

  رنه سرى، قادر به حفظ خود را فرياد زدند.

  "باشه. قول مي دهم، الكس. اين...اين خوب است.)).

  او سرى است.

  "ببینم، بارمو بايد ببندم، آره ببندم دور...

  "صبر کن!" رنه L.l و قدمهای آنهاقدم گذاشته است.

  "تو بیش از این احتیاج خواهید داشت، من فکر می کنم. مادرم به نظر شما نوع خاموش غلطک coaster وقتى او گفت همه آنچه را كه او مى فشردم سشوار را به الكس را در دست داشت.

  او يكي از آخرين لبخند آرام لبخند زد.

  "مراقبت از مادرم، مرلين مونرو جديد من است." در اين فرمان است. مرلين مونرو احساس درد معده سوختگی مانند دلش مى خراست يك باتری های یک مشت از بلعيده است.

  "تو فهميدی، مرد".

  او دو تا پله برقي، به حيث فك.

  "هایت! Morons! آیا شما می خواهید یک تست gerbil؟ بیایید و مرا بگیرید!" هدف گلوله در هوا است و چيزي جز آتش خاموش را دور خود جل
ب توجه است. ديگر صداي فرياد از سايه هاي برقي است. سگ اتمامجوئى سفلإپوشان. متوحش بود، ناگهان با ديدن چيزى نمى توانستند، بلندگوهايی الكس به فروپاشي جنگل است.

  اين آشفتگي و پريشاني، مرلين مونرو تقريباً فراموش شده بود با ماشین به او توكل است.

  برو پايين!" پريد و رنه او میخواهد چهره او كوبيدند. در آنجا بود كه گويي لحظه اي سكوت شايد بيم داشتند. بعد آن اتفاق افتاد و صدای بلند شد حس کردم بیشتر از آنها شنيده بودند. گرد و غبار، يخبندان، درصحنه چشمك مي زند ريشه درخت و سنگ آنها را پوشانده بود. آنها نهفته در تاريكي آوار شد. گوشهایتان زنگ میزند و آنها بودند که نه تنها قابل فهم بود صدا شنيدند كه به آنها به صورت خودآگاه محو شد.

  فصل 9:

  بیدار شدن در جنگل به او توكل است نه به ضعیف است.

  مرلين مونرو در جشجرى او شدم. نكاهى به رنه متوجه نشدم که دروغ میگویی و رويثس را از روی برگ های نيمه سوخته بود.

  "در آمده است. من نمیدانم چکار کنم. باور كنيد يا نه، من این کار را قبلا کرده ام".

  مرلين مونرو چند رسيد و از اين خاكستر با سرفهاتان بالا میآورید او مالش را در موهای بلند و چهره شان است. سپس او را از هم دريد و آنرا از طريق دويد كت خاكستر شد. او هم بر آن را فراگرفت و به سرشان را برای آن اجرا کنید.

 

‹ Prev