Book Read Free

Mystery: Suspense: The Lazarus Phenomenon: : A Private Investigator Mystery Crime Thriller: (horror, thriller, science fiction, mystery, police, murder, ... (Marie Avalon Mystery Crime Series Book 1)

Page 94

by Josh Law


  "اگر حتي كوچكترين احتمال آن می تواند شما را ذخیره کنید بهتر است آنها را به کار ببریم!" ناگهان Riggs خواستار آمدن روی صحنه.

  در بيشه هاي اطراف درياچه Nighthorse اتاق عملیات شده بود. آنها همگي مانند چرخ دنده را در يك ساعت، به عنوان زمان ماهرانه طفره مي رفتند. اين صحنه باعث ان میگویند مثل استریل بكند CSI و برای پسر ها را در مركز tarps پلاستیکی است. تلفن همراه در آزمایشگاه شكسته شد و به انواع ماشين آلات عجيب از آن کشیده شدند.

  "اينها را چه می نامد شد یکمرتبه دیگر پروژه های اسپينه syndicators منتقل شد." پرستار او را بیرون کشیدم آغاز به كار اين است كه شبيه سر بسته بودند فلزي چيزي از ستاره اي يوناني است. او يكي از تسمه به دور از هر سر و سپس پسرانه عقابی سلسله دردناکترين شکنجه اي مانند CGI به خود خالق اجسام است. و بالاخره او زندگی را بیرون کشیدم خطوط و حمايت از آنها را به داخل سوراخ سوزن و نيک را در قلب او را به دستگاه وصل کردن نماگر.

  "خب، طبقه متوسط در جلسه حضور داشت. با فرض اينكه اين در واقع کار نمی کند و با اين حال، اين نوع خون شد یکمرتبه دیگر منتقل خواهد شد و به هر ترفندي syndicator مغز كودك اثر ازدياد توهمات ارسال های معينی را به يكديگر است. در واقع خواهد شد كه هر كدام از اين "دوگانه" دریافت دستورات از مغز برای عملکرد طبيعي است. اين فرايند حد ركود خون طبيعي خواهد بود كه در لايه هاى "کشتند" برای هر پسر خود فرد باعث میشود سلولهای خون به coagulate با يكديگر و تشكيل يك خون جديد است. فشار خون را تنظيم خواهد كرد و سپس خودش را هم در دل خود خواهد داشت كه طبيعتا شیردوشی دوگانه آنان با يكديگر متفق شدند خون بدن خود را از طريق واحد است. با نيک ميسون را سريع هايى پرمشكل apoptosis (مرگ برنامه ریزی شده سلول) دوبار وجود خواهد داشت، فعالیت عصبی را داشته باشد و اين كار را از طريق سيگنال مرگ سلولي بافتهاي نفوذ الكس به خون نيز "زدگي" و آهسته به پایین پرت از شيوع سرمي در آن زمان بخرند برای زهر را در آغوشش برنيايد. الكس را با سئوال دوم (tachycardia نهایت ضربان قلبش تند) دوبار وجود خواهد داشت تا از طريق پمپ خون به قلب و ميزان متجلي شود، طبعا به نرخ ثابت است." پرستار با هم دست مى ماليد كه مشتاق و اميدوار بود.

  - بچه!" مرلين مونرو نفس او برگزار شد. اين مرگ و زندگي است. شفابخش یا فاجعه بار است. رنه ايستاده پاها در برابر خونریزی مچ دست او بود.

  - الكس!".

  فرشته مرگ خفيفي در هوا را براي سومين بار در این سال است. این بار با دستهاى خالى از بین خواهد رفت. همه منتظر يك لحظه به عنوان ديوانه علم پرستاران وفعاليت تجهیزات پزشکی در آينده، به تماشای يک EKG نشان داده شده است كه فعاليت آن در دلهاي چندگانه در يك زمان، توجه كنيد كه چگونه اين زهر باعث شد که بعضی از دلها اهداء عملیات الکترونیکی با شكست مواجه مي شود. اين خطوط به تدريج مسطح رفت تا خط پرساز neurologically syndicated تنها ماند. الكس و نيک به پیروزی در دل زمان و مغز آنها با يكديگر كار كرد، به نوعى نجات همديگر است. نيک متوقف شده در دهان ساییدن و پاک پرستار تف خونين از بین برود. الكس را متجلي سازند تا بالاخره تشنج متوقف شده است.

  یک چیز خوب را برگزيده بود كه در تاريكي و تحقيقات Durango پیچیده شده است. آنها شاهد یک معجزه پزشکی آن شب را به عنوان دو برادر خون از آن جاري سرمی ميان يكديگر و يكي مي شد و تمام شد. آنها شروع به مواد شیمیایی در تزریق کرد که باعث hydrolysis نيک را از مولكول های سمی است. اين الكس نيز تحت تاثير قرار داده و از افراط و مایعات adrenal پتاسیم در خون خود را منحل كرد تا آنكه حكومت خودگردان تحت چه طبیعی برای جریان خون سهيم كنند.

  پسرها به صورت عميق و ناخرسند پزشکی اغما در 12 ساعت به دور است. وقتی بیدار شد، آنها کاملا شفا شهرهايى یا آسیب عصبی غشاء سلولي است. Syndicator - را هم ازحس لامسهتان هم برداشته شد و پسران در سمت چپ دستگاه چهارم تا سلول های خونی شروع به "coagulate معکوس" را به عنوان پزشکان متفقالقول شدند. آنها جداگانه و مجزا عملکردهای مغز خون بار بود.

  اين طور به نظر ميرسد كه همه چيز خوب خوب به پايان رسيده بود. اما يك معجزه را تدهين اسپينه برنامه پژوهش از دهه خون ميآلايند. در آنجا بود كه يكي از غول بزرگ تر را تسخير كند. خيل عظيم اخلاقی پرسش از "رستاخيز" آنگاه.

  فصل 17:

  "خب، پسرم. شما دارم." مرلين مونرو را به عنوان كمك كرد تبسمى نيك نردبان پله به سانتا بيانكا را دارد.

  رنه مالكين اين همه را در يك صف ايستاده بودند در اطراف ايوان خندان زنيد سكوت در نيک است. كسي كه مرده را زنده كرده بود اين قصه را بگويم. او شفا يافته از همه تحقيقات علمي كه ديوانه شده بود.

  الكس مارى رت ميچل / Iav از پله ها بالا آمد و اصرار داشت كه نياز به هیچ کمکی نکرد. رنه معقولي است كه الكس فعال تر بود چون بايد خيلى تخلیه سکتور خوصوصي روى دست گرفته شده در قانون اساسي و نيک انجام داده بودند كه تقريبا سه برابر شد.

  پارس 338-330: داريوش سوم فامیل و اولين ملاقات با نيک آمد از پله ها بالا بردند. سالى رسيد و حد خفگى مىفشردند نيک بعد دو قدم به عقب بینی و عصبى انداخته است. لبخند زد و پارس 338-330: داريوش سوم به اوج خود رسيد و او را دلدارى داد.

  " ژيگول، شما براي ديدن چشمان دردناک است. خب، وقتی شما اصلا به درد نخور هم خيلی زياد شده توسط اجنت هاى تلويزيونى در خارج از شهر به هرحال تمام شد." و بعد خنديد و پارس 338-330: داريوش سوم نكاه مرلين مونرو و رنه.

  "در اينجا اصلي بود و همه چيز را به ما توضيح مي داد. سخت است باور كنيد ما همه خواهر، ولی یک جوری حس می سازد." پارس 338-330: داريوش سوم نيز فرم DS-157 را با غرور. او هر دو اسلحه بركشت و یک بند به دور نيک را در اطراف شانه و الكس.

  "در ايالت کلرادو نشستن است برای انتقال تمام بودجه اين محل را به دولت محلی است. شماها قصد اقامت در منزل شما با همديگر است. من هنوز هم به تو بابا Vierra تا شما همه 18 و �
�یگر اگر می خواهید بود." رنه ترکمن ها را در آغوش گرفت و نفسم بند همه آنها.

  "شما، باعث مزاحمت عمومي، منجر به Nicky بدون جستجو و دستگيري تمام سياستمداران دی دخيل در پايان اين جنايت است. تمام تيم تحقيقاتی در ره است که اکنون در زندان فدرال است. به عنوان Wakers، منتظرت هستیم درخواست آزمایش دیگری هستند، قربانيان را به مراکز بازپروری و تاسيسات تحقيقاتي خصوصي در اين جزاير است. اگر نمیتوانید در بهشت بمانید و سپس آزای، حداقل الان از اينجا روی زمين." مرلين مونرو نيک نگاه و لبخند زد.

  "همه به چپ برود و برای من شهادت بدهد با رئيس دادگاه هاي فدرال در Riggs ..." در Nicky نگاهداشنه برد و لبخند زد.

  " وقتی همه در حال حرکت انجام داده...من اینجا Durango. رنه را پذيرفت كه بگذار من يكي از اطاقهاي بالا و با این چیزها مرتب ر پيراهشى پاك آن را پر كند. ما میخواهیم شما را به یک خانواده باشد، براي نخستين بار Nicky. من میخواهم بکنم بالاخره حق با شما است.".

  نيک ناگهان تخريب شد. وي درصدد برآمد كه اشك خود را فرو نشاند پشت نخلستان بود.

  "چه شده؟" اشتباه الكس میپیچیدیم دور بازو، شانه هايش عميقا اشفته ببینم او در آستانة اشك بريزد.

  گفت: نه، به حق، و سرانجام چه شد. من هرگز يك خانواده پيش از من اينجا آمد. حالا من یک مقدار ا ستونسون باعث مي شود كه اقتصاد، مثل يك نگاه در مقایسه با ماشین! نه تنها اين نيست، اما من هنوز زنده است. من نیستم...من حتي تصور مي شود، درك زنده باشد؟" نيک مى خنديد و سرش را تكان مى داد، اشك از قبل رفته است.

  مرلين مونرو، وزن کشی، تحصيل او را از همه محتمل است. سوالات بسياري وجود داشتند كه لازم بود پاسخ داد. عملي بجوبحهء بخگ ديده برد همان شتاب کسی مرده رفته بودیم برای مدتها يک آدمی که واقعا؟ اگر مي توانست آن را طولاني بدون درد انجام شود و اثرات جانبی و سپس مرلين مونرو وحشتناك بود. در اينجا بود كه پسر او (1696 كامل يك چيز بد را به خوب تبديل شد.

  هنوز هم وقتی علم و جامعه دور برود؟ راه کجا بودند حالا با اجساد سوراخ سوراخ شده بود و خون و درد و وحشت است. قسمت اعظم آن همچنان يك راز است.

  مرلين مونرو مسئوليتهايي كيسه گم سئوال دارم. هيچ ترديدي وجود ندارد اما هنوز هم يك راه طولاني باقي بماند قبل از همه آنها پاسخ داد. اما به دنبال علم بود كه ديوانه آمده كه زيبا بود و بدون پرسش را تمیز کنید. مرلين مونرو لبخند ديدن اشكال متقارن حركات و رفتار نيک، مانند دوقلو كه الكس پيدا كرده و در نتيجه آنها را "عصبی " خبرخوان " (16)". در آنجا بود كه اكنون به پيشرفت تحقيقات در علم "روان درمانی" نشان داد.

  مردم با هم به عنوان برادران و خواهران به حق آنچه كه بهترين است براي همه علوم را دنبال خواهد كرد و سپس درست به پايان مي رسد. ممكن بود كه عشق، تنها چيزی که به اندازه کافی قوی و پیروزی، به مرگ است. تنها چيزي كه مي توانست به عنوان يك كل جامعه را نجات داد.

  =Portuguese version=

  O FENÔMENO Lázaro:

  (Gancho cena)

  O velho Datsun caracteriza através do cemitério como um anjo da morte. Seu motorista era um 36-year-old mulher com longos cabelos loiros varrido para trás em uma apertada magenta bandana. O menino adolescente na espingarda seat tinha a sua cabeça curvada, fist pressionado em seus dentes. Muito de chorar, machista ele lutou Olympically com as lágrimas.

  "ok, Buddy", disse a senhora, aplaudir uma mão firme no joelho.

  "Sei". Ele shrugged e levantou a sua cabeça, Esmeralda olhos ainda tingidas a cor da Borgonha apesar dos seus esforços.

  Eles chegaram ao final do mausoléu de garagem. O rapaz pulou para fora primeiro e tropeçou na tan grama morta. A mulher deslizado para fora um perfeito bouquet de flores coloridas de férias estreita entre os seus braços. Ela olhou para cima no teto do túmulo e um sorriso relacionadasao rachada.

  "Verificar, Alex! Eles colocam até luzes!" sua voz estava silenciado, arrebatados.

  As lâmpadas de luz de Natal brancos minúsculos twinkled como uma piscadela de anjos.

  Alex farejado, incapaz para forçar uma risada. Com um encolher, ele tropeçou no túmulo dim. Ele não olha para cima como ele de modo tranqüilo ao longo. Ele tinha memorizou o caminho para o seu melhor amigo da placa de mármore.

  Seu coração parou quando ele fez no último olhar para cima.

  "Renee!" A sua voz rachada. Vibrações do seu piercing eco off a eles fossem enterrados pela neve em mármore e paredes repletas de vidro.

  Renee voou para seu lado, face a cor de um cinzeiro. Os olhos voltados para globos quando ela viu o que ele tinha.

  Uma placa de mármore que ler "Nicolas Avalon 1998-2015" estava deitado em seu lado contra a parede.

  "Oh Deus!" Renee afundou para seus joelhos, mastigação seu polegar para baixo do afogador vomitar.

  O túmulo foi dividida em a.

  * * *

  O Departamento de Polícia de Durango flocados para a cena. Todo o mausoléu foi envolta em fita amarela de cuidado. Apesar de um novato da insistência do COP, Renee e Alex estavam dispostos a deixar.

  "Ele foi a família! Tipo de…" Renee açoitadas como oficiais tentou forçar a partir da cena.

  "Você está a casa de acolhimento facilitador, direito?" Chefe de Polícia Riggs agarrou o jovem oficial de ombro, solicitando que espere.

  "certa. Renee Vierra." Ela atirada a sua cabeça insolentemente.

  "Ok, ela pode permanecer".

  "O cabrito permanece demasiado. O rapaz eles roubaram grave era o seu melhor amigo." Renee se projetava seu queixo, indignado. Alex se inclinou sobre o piso de gelo, lábios virada mais do choque do roxo frio. O COP liberado e ela teria oscilado de Renee o cabrito, ajoelhou ao lado dele e a título cautelar envolto nos braços.

  "É normal, Alex."

  Os pesquisadores chegaram forense. As suas vozes foram silenciadas como eles olhada no túmulo. Alex cavaram os seus dedos em piso de concreto até o sangue pingou da sua cama de pregos. Renee apoderou o seu ombro para lhe constante. Um dos forensics deslizado o caixão no chão. Eles estavam apenas a verificação de danos a ela. Foi este um assalto ou um simples grave profanação? Quem deseja profanar o túmulo de um 17-year-old boy?

  A tampa do caixão batesse solto em suas dobradiças. Eles engrenou a abrir, com suspeita olhares Renee e Alex. O cabrito começou a hyperventilate, apesar de todas as tentativas de procurar o Chill.

  Silêncio impregnada. Eles encaravam no caixão realmente perplexo. Ele estava vazio.

  Diretor do rosto Braxton forense transformada em alabastro. Traçou o seu dedo ao longo da tampa do caixão, olhos cada vez maior pela segunda. Ele tomou um chumaço de algodão para a renda que revestidas a parte inferior e saíram com sangue.

  "A tampa foi impulsionada soltos pelo dedo de um tamanho do sexo masculino 10 equipamento acionado. Há arranhões que têm vestígios de unha na tampa. O sangue sobre o Lace pingou a partir de um dos cortes situados no caixão do teto. Ela é 48 horas de idade tops."

/>   O Chefe de Polícia empurrou seu caminho.

  "O que o heck você está sugerindo, Braxton?"

  Braxton engolidas e observava em Renee apologeticamente entretidas e Alex.

  "deste féretro, sir, foi quebrado abrir a partir do interior." Braxton os lábios tinha virado azul.

  "Sir, que uma carga de touro. O relatório do médico legista para Nicolas Avalon apenas puxado para cima no computador. O kid got iced em uma batida e executar 7 meses atrás." um funcionário cuspiu, completamente revoltada.

  "Querem provas, Rogers? Obter amostras de DNA-me!" Braxton ameaçador olhos piscaram. da Sua ferocidade lhes disse que isso não foi uma piada ou mesmo incompetência.

  Eles escorreguei o droplet para um cartão e conectado ao computador. Eis! Uma desbotada fotografia a preto e branco de Nicolas apareceu na tela do computador.

  "Meu Deus!" O Chefe de Polícia de joelhos começou a bater juntos.

  Rogers branqueados.

  "Portanto, isto significa…" envolveu a sua boca em uma mesa vibratória palm.

  "Nicolas Avalon irromperam de seu túmulo não mais de 48 horas atrás." Braxton acabado para ela.

 

‹ Prev