by Tina Johnson
"بسیار خوب"او به او و تماشا سرتﻙانداده بکذارد او را در دهلیز ایستاده بود به تنهایی است.هی,احساس کرد که از او پیروی کنند و خود را متوقف کند.
اگر او را با بفهمپم او حالا وجود دارد,فرصت بسیار خوبی بود او را به دوش آن بود,و او به سختی او را می شناختند.ناهار و نقطه شروع خوبی بود.آنها می توانستند,حرف همدیگر را بهتر,و ببینیم چه توسعه یافته است.او نه در جستجوی یﻙ رابطه,او به پایان رساند,اما پرتاب مﻙتب برای چند روزی ممﻙن استdoable.
اگر مىکذرد شﻙیباند ناازمودگیی و باز با او را به داشتن کوتاه کرد.او بنظر نمیرسد ﻙه نوع به بیگانگان را در فضا,با این وصف او را با توجه و وقى آسیب دیده است.او,او را برای پخته شدن او را بیمار,بنظر نمیرسد ﻙه به هیچ اخرویش زیادترکند ترانست ﻙه, و بعد از همه کسانی که در فضای شخصی خود سرزده و دارایی است.
برپاداشته مهدار مردشﻙارچیی شهاتى خردومتلاشی را ﻙه یﻙ موتر او بود.او به عنوان سر تکان داد او به صحبت ﻙردن با او است.
این چیزی است ﻙه سرجمع ﻙاملا.وجود ندارد,من می توانم این را در یﻙ روز معین و یا هر دو.ما در چند هفته,بعلاوه زمان بﻙند و آن را به قسمت های ساتگینی,و شیشه ای جدید".مردشﻙارچیی!
"چقدر است که هزینه خواهند ﻙرد?من فﻙر نمیﻙنم ﻙه توان آن را پنهان نه بیمه من یﻙ تصادفی گناه از من میداند"او نگران است.
"نگران نباشید,هزینه ماشین شما الان است.ممﻙن است ارزش دارد به یﻙ موتر جدید"مردشﻙارچیی یگفت..
"من نمی توانیم یﻙ موتر جدید,یا"حلقهزده مهدار.بیگاریها دست و بعد ناگهان به گریه افتاد.
مردشﻙارچیی نکاهش تومlبرای چند لحظه قبل از راه رفتن را به او و تجمع او را در آغوش تلاش برای او را دلداری دهد.او کوشید تا به یک زن که در ﻙنا مضطرب بیرون رفت و بعد از چند صد سال پیش است.آخرین زن بود,او را تسلی خاطر مادر است.
مهدار اقاده سینهاتان چهره اش و فریاد زد.او به او چسبیده چند دقیقه تا آنرا از سیستم خود و سپس با چشمانش را از دست باز و کلریش نبرچیده.
"متاسفم"او را به او,وانگریستنی منگیده در زمین,از او خجالت ﻙمی واکنش نشان داده است.
-,نجبلى قأسفم دادزدن عکس العمل طبیعی است ﻙه در چندین موقعیت یا احساسات افراطی است.سختیی.مردشﻙارچیی"و یا دیوان او را دوباره به است.
"فریاد ﻙرده اید?او پرسید که هنوز هم بخارمانند وتکراJ.
هانتر فﻙر ﻙردم برای یﻙ لحظه است. "من واقعا نمی توانم به یاد آخرین باری ﻙه با فریاد است.ﻙه این ﻙمﻙ زیادی است?
مهدار بکیرم و است. "واقعا".
"من برخی از تلفن و دیدن آنچه ﻙه من می توانم در مورد ماشین شما است.چرا شما در داخل و راحت برای مدت ﻙوتاهی و بعد از آن میتوانیم راجع به وضع مالی"مردشﻙارچیی یگفت?.
وی افزود: "شما چه فﻙر می ﻙنید.مهدار"شروع به گویند, که او نگران بود که فکر برخی از طلا حفار یا دختر به دنبال یﻙ دست است.او توانست از خود مراقبت,بیشتر است.
"نمی دانم ﻙه چه فﻙر می ﻙنید,اما من به شنیدن صدای باز هر چه ﻙه باشد,این مسئله به من می توانم ببینم اگر شما ﻙمﻙ ﻙند.پس لطفا به نتایج جست از طرف خودم یا.من فقط به این دلیل ﻙه این ﻙار شما واقعا ﻙمﻙ نیاز داریم.من می خواهم تا ﻙمﻙ ﻙنند,پس بگذارید.مردشﻙارچیی یگفت ریاستداشته و در داخل تلفن همراه خود را بیابد.برج های موبایل را در اینجا ﻙار در آنجا در ﻙوه ها,بنابراین حتی اگر او یﻙ تلفن همراه بود,در اینجا ﻙار است.
مهدار صداثى برای یﻙ لحظه,غمگین شدن را برای خودش و با دادن یﻙ موتر آخرین غمنده رابﻙاربرد,دنبال او در داخل است.
رسونیم
"بنشینید و به من بگویید ﻙه چه خبر است.مردشﻙارچیی به او پس از آنان همه مورد نیاز,تماس های تلفنی او را بر یﻙ موتر از سوی.او نه رفتن به بیمه پوشش آن سرجمع محسوب می شد.اگر به خرید ارزانتر یﻙ موتر جدید,بیش از آن چشم سعی کرد.
"پدرم مرده است.مهدار"به او است. "من یﻙ نوع از همان زمان ﻙثافت ﻙاری
"من می توانم ببینیم ﻙه چرا ﻙه شما را ناراحت است.پدرم نیز از میان رفت.مدتها قبل,ولی درد خانواده ما بود.اعتمادداشته مردشﻙارچیی"است. "از دست دادن یﻙ والدین است.
وی افزود: "فقط"و سپس گفت:مهدار تلپیافتادیم را به کرسی مطالعات خود,تکیه به جلو او را بغل ﻙردن روی میز تﻙیه و چانه اش را به دست او و مىکرد.
"من باید بر مﻙتب حوصلکى بیطاری من یکی از ترم بعد به سمت چپ, من شروع انترن.زمانیﻙه من است ﻙه تمام,من خودم است.من همیشه خواسته در جایی مثل این دره در گوشه از اینجا است.من یﻙ بار من تمام امور مالی خود را مﻙتب گران است,ولی برای امروز است.پس از درگذشت او,همه پول را به صندوق من در ﻙنار رفت به قدم"سابق مادر بخارمانند ورلحواه آه. "من در راه من او را ملاقات را پرسید اگر من این پول را برای مﻙتب وام بگیرند.من توانایی آن را از سر باز من من به صندوق فارغ التحصیل بیشتر از موثربود پس من هیچ وقت ﻙار اگر من نیز ﻙه به من مﻙتب را به اتمام تهئیج,پدرم آن را پس من آزاد و بودجه بر"فراغت
"چرا شما فقط یﻙ وام?.
"من وقت ﻙافی برای همه ﻙارنوشتنیی, من باید این پول را تسلیم هفته آینده است.اگر من,من از بخت است.من نمیتوانم تضمین وام است که از طریق آن روزه خواهد رفت.اگر مامانم گفت:نه,به قدم قرار بود من سعی ﻙه به عنوان آخرین مرجع است.پس از آن من شاید یﻙی دو ﻙار وقت ﻙار و تا توانست بیابد و یا قرض به اندازه ﻙافی پول پس انداز"بخارمانند نکاهى برای یﻙ لحظه است. "مشﻙل من با وام تامین این است ﻙه من اعتقاد ندارم.من همیشه همه چیز را به این پول را به عنوان دوست من این ایده از دین است.من قادر به استفاده از پدرم خط اعتباری برای هر چیزی لازم داشت,من هرگز به عقب نگاه می ﻙردند و حالا,و شاید هم عاقلانه تر بود به یﻙ ﻙارت اعتباری به اعتقاد من در نام خود را من".
"بله,شاید اگر خردمند است,اما شم�
� جوان,و شما برای انجام چنین سن است.اصلا خودت را شﻙست را برای چیزی نمی دانستم ﻙه شما به رخ می دهد."مردشﻙارچیی! "من متوجه,پول را به شما با علاقه است و البته شما آن را پس از شما فارغ التحصیل شود.و یا آن را در آینده سرمایه گذاری با وعده ای از خدمات به آمده ام.
اما تو اصلا نمی دانند من مهدار هولداده چشمانداخته",و بعد از آن را محدود کرده. "چه نوع خدمات"?
شانه بالاانداخته مردشﻙارچیی,و سپس به او پررو کلماگ پوزخندزد چه فﻙر می ﻙرد به ضمنافهماندنی. "من پول به مراتب بیشتر از من می دانم ﻙه چه,و ما را با استفاده از یک در دره.بیطاری اگر شما یﻙ ﻙلینیﻙ بیطاری افتتاح حساب در اینجا,من مایل به سرمایه گذاری برای این به نفع جامعه است.مردم اینجا شما نیاز دارند.من این پول را به ﻙمﻙ به آغاز هزینه تهیه و من می توانم به سرمایه گذاری در مقیاس لیزخوردنی یابری برنامه های آنها را هم.
مهدار که او را برای چند دقیقه و چیزی نمی گویم. "من باید در فﻙر آن است.این یﻙ تعهد بزرگ".
"وقت شما را بگیرم.مردشﻙارچیی!او نیاز به لگد با دقت عمل ﻙرد.اگر او می خواست او را به سازش همسر خود شود,نیاز به شﻙیباند بازورجلوبرد او و است.
گرفتن او را به داشتن او را مرتﻙب ﻙار بهانه خوبی بود,نزدیﻙ به او را بسته بود.او باید صبر و شﻙیبایی خویش را در حالی که او مﻙتب ته,اما به او بهانه ای برای اقامت در تماس با او را به مدرسه رفت و انترن خود را به پایان است.
پس از آن همه,بود ﻙه به تنهایی برای صدها تن از سال گذشته,آنچه ﻙه در چند ماه دیگر?
********
استفاده از ﻙلیدهای مهدار گشام بیطاری جدید خود به ﻙلینیﻙ است.با به کمک مردشﻙارچیی یارسته خراهد رشبد به پایان رساند,او را از مﻙتب,و ﻙافی انترن یابرهایstartupخویش را باز به ﻙلینیﻙ جدید است.اصرارورزیده خراهد رشبد با پرداخت پول او را یک بار او را طی می کرد,اما حاضر به قبول این پول است.
او گفت ﻙه جامعۀ جهانی اغلب ناشناس و تمویل می گردد,لازم را ترجیح داده است تا آن را به عنوان یک فکر سرمایه گذاری در جامعه به حمایت از دهاقین و سایر مردم در دره است.
تنها چیزی ﻙه دو نفر از آنها را ﻙه روی آن توافق ندارم, جایی است ﻙه او را به زندگی می ﻙند.آنان در تماس از طریق ایمیل ﻙنید در حالیﻙه غبار آلود شده بود,به مدرسه چند ماه گذشته,خیلی داغ شده بود و سنگین,و مردشﻙارچیی خواسته بود او را به حرکت در او.
مهدار خاطر او را به سامان آماده شده بود.با وجود این,جذابیت خود را ترک کرد و انداختن مردشﻙارچیی شبها ﻙردن بود,و او احساس او را بگیرند نه برای پاسخ خیلی بیشتر از آن.او مى خواست تا به خاطر حفظ نه"گفتن را به او است.او دوست داشت. خیلی بیشتر از او باید داشته باشد.به نظر او خیلی بزرگتر از از بعضی جهات,و در برخی دیگر,او این بود که او را دل پسرمانند استحیاءی و احساس آنها بازی مدرسه عالی بازی های عشقی
بود که او را مى خواست.او از یا آن که خیلی روشن از آن لحظه ملاقات ﻙرده بود.تصمیم گرفته است به تمرﻙز بر مﻙتب,با وجود جاذبه به او است.او با او بیمار شده است اما او مى دانست که رسیدن به زبردستیش ﻙسرداشتنی محبت بازگشت به است.
او را به دفتر انداخه?تاریخ تحریرشان بیطاری ررىخونب باز به امضا و در پشت میز نشسته و منتظر است.
و منتظر است.
آن وقت ناهار,و حتی یﻙ مستقرض تحسینه بنازپرورد گامزده بود و یا از طریق دروازه های او است.هانتر ساخته بود و تضمین اﻙناف شهرها آنها شدند و مردم را به همه است.
او می دانست او نیاز به شﻙیباند,اما این دشوار است.بکذارد آنیی توقعداشته نوع از نتایج بدست آمده, بیشتر مقامات دولتی مشغول بیطاری.شاید او نیاز به نوعی ترویج, بیجنس سوشود برای و اخته در یﻙ روز است.ﻙه مردم,و از مردم محل است.
او با نوشتن بعضی از اندیشه ها شروع شد در دفترچه یادداشت او را به عقب میز نشسته است.تا جایی ﻙه به قدر کافی مشتریان نمى توانست اداره تلفن های همراه و همه با دیدن بیماران در عین حال,این ارزش به ﻙسی اداره استخدام جبهه میزش بلند شد.
او ثبت یادداشت دیگری در ﻙتاب خود,و شاید هم استخدام محلی که نیاز به وقت و یا شغل تمام وقت خواهد بود که به احتمال زیاد ﻙار را بدست آورد.او توانست به خط اگر او از هزینه های بیش از حد آن بود,او اصلا نمیخواستم ﻙسی به جلسه دفتر در اطراف خود وقتی که بدون هیچ دلیلی به اینجا نشسته است.
جلاجلی رابصدادراوردید را جستجو و او,و امیدوار و سپس احساس ﻙمی بادخالی گامزده مردشﻙارچیی هنگامی که از طریق دروازه های او است.ﻙه او بدبخت او را ببینند.مخالف,در واقع,کاملا خوب برای دیدن چهره آشنا است.
"اوه,این فقط شما.به او گفت تلاش پنهان در سنگث اینجا نشسته به تنهایی تمام روز است.
"وای,چه خوش است.تشﻙر.مردشﻙارچیی بخارمانند نیشخندى دردناک گفت.
"من به شما,مردشﻙارچیی قأسفم.جلدد,نویدهایش گمانهزده باشند ﻙه باید چه کرد.
"ما چطور برخی از ناهارخورد?در آنجا یﻙ ﻙافه در جاده,و من می خواهم با شما صحبت کرد.شما نمیتوانید حفظ ﻙردن"به من به او می گفت.
"من حدس زدم,هیچ یک از این بالا نشان داد امروز آخرش انجام خواهم داد.من یﻙ نوع انتظار داشت تا بیماران.
مهدار بدنوشته نوشت: "در2:00)را روی یﻙ تﻙه ﻙاغذ و بعضی از نوار.سبقتگرفته او را به خانه راه و ﻙار است,شیرابزده انداخه?تاریخ تحریرشان نشان باز به بسته بود.
او از سد مردشﻙارچیی ورجسته تا وی در مقابل یﻙ ﻙمی به سبک مامابزرگ واگن است.او در راه و یﻙ ﻙمی پیر زن فریاد آنها را به جلسه در جایی ﻙه آنها,یک کرسی را کسب کرده است.
هانتر گام به عقب در گوشه ای نشسته و در یﻙ غرفه به دو معنی است.مهدار او را دنبال کند.این نشست را به عنوان زیر صندلی نشست و بهار را در نزدیﻙ یامتصل سقلمهزده.او بر مسند درست تا زمانی که دیگر او را بخشید و رگسمم مردشﻙار
چیی دردداده را بیان داشت.
"جایگزین آن شﻙسته است.من فراموش ﻙردم.من معمولا در این نشست".مردشﻙارچیی یگفت,خندهاور.
"بله,ممنون از هشدار داد.حالا من پایان درد میﻙند.دنبالی منگیده مهدار.
یﻙ ابروهایثرا مردشﻙارچیی آزیده و به او می گوید: "من همیشه برماسید آن"برای شما بهتر است.
مهدار سرخ گشت و سرش را به او در حالی که او د پوزخندزده به نظر او لذت مى لولید.
چند دقیقه بعد,ﻙمی پیر زن راه,و آنان را بر هر یﻙ لیوان آب و یﻙ نوارفهرست.
" طبق معمول?او شکارچی,برگزاری یﻙ قلم او را به نوشتن است.
"مطمئن هستم از ملاقاتتان خوشبختم,قدردانی می ﻙنم."مردشﻙارچیی یگفت باسراشاره با,حتی دردسردادنی نوارفهرست را بردارید.
"و برای شما" از ملاقاتتان خوشبختم,به سوی اگنس بخارمانند انتظار داشت.
"فقط یﻙ همبورگری ماهیانریز,و برخی از"مهدار گفت?
"یقین,شما همه را از روی اینfixins"پرسید پس از نوشتن آن است.
"ساده"بخارمانند پرسید چه است.ترشیاندازد بخجا بادمجانرومیی و است.او نمی توانست حتی ایستاد.ﻙیچپی"آیا برخی از من برای ماهیانریز?دامداری)).
"یقین,مشﻙلی در عقب خواهد بود.."از ملاقاتتان خوشبختم گفت ﻙه وى و آنها را به سوی این فرمان را در قرار است.
"واقعا",دامداری مردشﻙارچیی یخره خنده دار است.